کوثرنامه



اشعار ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام-3

 *******

حریم تو بوی خدا می دهد

شمیم خوش ربّنا می دهد

رواق تو رونق فزای بهشت

ضریح تو دل را جلا می دهد

نسیمی که از کوی تو می وزد

دل عاشقان را صفا می دهد

هر آن کو ، که شد زائر کوی تو

دلش بوی مهر و وفا می دهد

حدیثی دل انگیزم آمد بیاد

پیامی که آن مقتدا می دهد

کهمَن زارَ عَبدالعَظیم بِرِِی»

کهمَن زارَ کَرب و بَلا»می دهد

تو آن سرو بالا بلندی که عشق

بدستت گُل هَل اَتی »می دهد

تو از نسل پاکان و پاکی تو راست

و حق نور تقوا تو را می دهد

محیط کریمانه ات سبز باد

که گنج سعادت به ما می دهد

جگر گوشه ی سبط پاک رسول

که بوی خوش مجتبی می دهد

کلید در گنج عزّت ، خدای

به حکمت بدست شما می دهد

سراج منیری و نور امید

نگاهت به عالم ضیا می دهد

هر آن کس که مهر تو دارد به دل

کجا دل به راه خطا می دهد

عباس براتی‌پور

 *******************

میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام

 ******

آن کس که راه پوی حریم کریم شد

از جان غلام حضرت عبدالعظیم شد

دارای حرمت است به چشم جهانیان

آن کس که زائر حرم این کریم شد

باید سلام و عرض ادب کرد با خلوص

بر حضرتش که وارث خلق عظیم شد

وارد هر آن که گشت در این بارگاه قدس

محو صفای این حرم و این حریم شد

بی بهره نیست از کرم ذات کبریا

آن عاشقی که بر سر کویش مقیم شد

بس مرده دل که زنده ز الطاف کردگار

زین بارگاه اطهر و رضوان شمیم شد

دارد به پیش پای دل خود چراغ راه

آن کس که رهسپار ره مستقیم شد

خوی حسین و وجه حسن داشت، زین سبب

مشهور خاص و عام به عبدالعظیم شد

طبعش روان ز چشمه فیاض مهر اوست

"خاتم" اگر که صاحب طبع سلیم شد

محسن خیاطان(خاتم)

******************* 

میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام

********

آریم رو به سوی تو یا سید الکریم

باشد ز نور روی تو یا سید الکریم

جان پر کشد به کوی تو یا سید الکریم

باشم به گفتگوی تو یا سید الکریم

می‌نوشم از سبوی تو یا سید الکریم

باشد ز آبروی تو یا سید الکریم

باشد ز خُلق و خوی تو یا سید الکریم

نابود باد عدوی تو یا سید الکریم

مائیم و عشق روی تو یا سید الکریم

نور ولا اگر که بتابد به جان ما

هر لحظه ، ای همای بلند آشیان دل

تا در حریم یاد تو لب باز می‌کنم

من باده ولای علی را به صبح و شام

آری اگر که حاجت ما می شود روا

این حُسن خُلق مردم ایران زمین ما

عبدالعظیمی و خَلَف پاک مجتبی

هر شب "فراز "با گل نور نگین ری

آید به جستجوی تو یا سید الکریم

محمد تقی مردانی "فراز"

******************* 

ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام

*****

از جان غلام حضرت عبدالعظیم شد

آنکس که زائر حرمِ این کریم شد

بر حضرتش که وارث خُلقِ عظیم شد

مَحو صفای این حرم و این حریم شد

آن عاشقی که بر سر کویش مقیم شد

زین بارگاه اطهر و رضوان شمیم شد

آنکس که رهسپار ره مستقیم شد

مشهور خاص و عام به عبدالعظیم شد

"خاتم" اگر که صاحب طبع سلیم شد

آنکس که راهپوی حریم کریم شد

دارای حُرمت است به چشم جهانیان

باید سلام و عرض ادب کرد با خلوص

وارد هر آنکه گشت در این بارگاه قُدس

بی بهره نیست از کرم ذات کبریا

بس مرده دل که زنده ز الطاف کردگار

دارد به پیش پای دل خود چراغ راه

خوی‌حسین و وجه‌حسن داشت‌ ،زین‌ سبب

طبعش روان ز چشمة فیّاضِ مهر اوست

محسن خیاطان(خاتم)

****************


اشعار ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام-2

 *******

خاک ری نالید در پیش خدا

کای حکیم السّر ، ولی الاولیا

صاحب هستی امیر کائنات

سرّ وحدانیّت ذات و صفات

آفریدی نور و نار و آب و خاک

در دو عالم "لیس معبود سواک

ای مسبّب از تو پیدا هر سبب

تو توانایی ، تو خلّاقی ، تو رب

انبیا را امر تو انگیخته

مهرشان با مهر تو آمیخته

بر گزیدی از میان آن همه

یک محمّد یک علی یک فاطمه

نسل شان شایسته و والا مقام

صاحب رایند و مولا و امام

از تبار آن نبی و آن ولی

خلق کردی یک حسین بن علی

پرده ای از عشق خود بالا زدی

مهر او را نقش بر دلها زدی

حرمت دلدادگی نام حسین

هفت دریا تشنه جام حسین

من چو او خاکم ولی در این جناس

کربلا را کی کنم با خود قیاس؟

کربلا نور است و من ظلمانی ام

او همه آیینه من حیرانی ام

آن زمین خاک شهیدان خداست

من ری ام آن جا دیار راز هاست

خجلتی اندوه حرمانم شود

قاتلش می خواست سلطانم شود

من شدم انگیزه تا دستی پلید

تیغ بر آیینۀ قرآن کشید

او به سودای حرام ملک ری

راه دنیا تا جهنم کرد طی

نحس بود این آرزو بر ابن سعد

مبتلای کفر قبل و ، ظلم بعد

شد چنین اسرار غیبی ملهمش

نکته ای گفت و زدود از دل غمش

دل به غم مسپار ای خاک وسیع

نزد ما داری مقامی بس رفیع

ای زمین از ابر ، بارانت رسد

چون صدف درّی به دامانت رسد

از بهشت معرفت اینجا دری ست

از ولایت جلوه گاه دیگری ست

ای تو آرام دل لبریز بیم

مشهد نور خدا عبد العظیم

خاک ری ، چون عشق ایمن می شوی

از گل توحید گلشن می شوی

هر نگاهت عالم آرا می شود

هر دلی اینجا مصفّا می شود

از فرشته آید اینجا زمزمه

رحمت حق بر محّب فاطمه

از تبار مجتبی نسل کرام

بهره مند از صحبت چندین امام

در ولایت نقش بند معرفت

رفعت روح بلند معرفت

اهل بیت و محورش را می شناخت

او امام و رهبرش را می شناخت

نزد مولا در فروع و در اصول

دین خود را عرضه کرد و شد قبول

هجرت او را نشان بند گی است

آری آری در شهادت زندگی است

شعر من ای آسمانی حال من

ای سکوت و شور و قیل و قال من

خسته منشین در حریم وصل یار

نشئه ای از جام مشتاقی بیار

گر سفر نزدیک آید یا که دور

می وزد عطر دل انگیز حضور

می رباید دل صفای این حریم

قدسیان را ذکر یارب العظیم

زائران اینجا حسینی مذهب اند

کربلا در کربلا تاب و تب اند

یک توسّل عشق در این بارگاه

می برد دل را به سوی قتله گاه

اشک اینجا گوهر و آیینه است

قیمتی گر هست این گنجینه هست

لطف خوبان کرامت دیدنی ست

این رواق با صفا بوسیدنی ست

اهل ری در خیمه حق ایمن اند

مومنان با دشمن دین دشمن اند

تا خراسان و قم و ری جان ماست

هفت وادی معرفت ایمان است

جعفر رسول‌زاده(آشفته)

 **********************


اشعار میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام-1

******

افق فضل و شرف را قمری پیدا شد

یا که در طور ولایت شجری پیدا شد

باز از بحر ولایت گهری پیدا شد

نخل سرسبز ولا را ثمری پیدا شد

درسماوات و زمین جشن عظیم است امشب

عید میلاد کریم ابن کریم است امشب

در ریاض علوی سرو روان این پسر است

نجل مولای کریمان جهان این پسر است

بهترین زاده ابناء جهان این پسر است

فخر دین ، قبله دل ، کعبه جان ، این پسر است

اوست سروی که بود دامن هستی چمنش

صلوات همه بر حُسن حَسن در حَسنش

اهل فضل و شرف و علم زعیمش خوانند

خیل عبّاد همه عبد عظیمش خوانند

صاحبان کرم و جود کریمش خوانند

آیت رحمت رحمان و رحیمش خوانند

اوست ماهی که بر ابناء زمان می تابد

نورش از ری به همه خلق جهان می تابد

قامتش سرو و لبش کوثر و رویش ماه است

زائر مرقد او زائر ثارالله است

حرمش کعبه آمال دل آگاه است

حَسنی حُسنش بر خلق چراغ راه است

خاص و عامند ز هر سوی رهین کرمش

دل صد قافله سر گرم طواف حرمش

نعمت سایه این دسته گل عترت را

بر شما داده خدا این شرف و رفعت را

اهل ری قدر بدانید چنین نعمت را

فیض همسایگی تربت آن حضرت را

بال جبرئیل زده سایه به بام و درتان

این شما ، این حرم زاده پیغمبرتان

یا حجاز است و بُوَد کعبه جاویدانش

جان من ، جان همه خلق جهان قربانش

ری سپهر و حرم اوست مه تابانش

برتر از عرش بُوَد بارگه و ایوانش

دوست دارم که شب و روز ز لطف وکرمش

پر زند مرغ دلم یکسره سوی حرمش

آیه وحی در این خانه کتابت دارد

زیر این قبّه دعا کن که اجابت دارد

زائر او به خدا فیض قرابت دارد

درو دیوار حرم نقش نجابت دارد

ماه صد انجمن اینجاست خدا می داند

آفتاب حسن اینجاست خدا می داند

خاک درگاه تو بر درد دل خسته شفاست

سر به خاک حرمت گر نگذاریم جفاست

ای گل باغ حسن عطر تو بر روح صفاست

کرم و جود تو بر ما به عیان و به خفاست

ما به این در، نه پی حشمت وجاه آمده ایم»

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم»

حُسن پیدای حَسن سرّ نهان حسنی

بلکه جانان همه خلق و تو جان حسنی

تو به باغ دل ما سرو روان حسنی

نخل طاها و گل عطر فشان حسنی

ما به خاک حرمت روی نیاز آوردیم

حاجت خویش به درگاه تو بازآوردیم

عصمت فاطمه و عزّت حیدر داری

تو مقام از سخن مدح فراتر داری

تو عطا و کرم آل پیمبر داری

ز حسین و ز حسن جلوه دیگر داری

جان به قربان تو ای سیّد پاکیزه سرشت

شهرری ازتو بهشت است بهشت است بهشت

به تو و عزّت آباء کرامت سوگند

به خدا و به رسول و به امامت سوگند

به جلال و به کمال و به مقامت سوگند

به نماز و به قعودت ، به قیامت سوگند

تو که سایه به سر خلق دو عالم فکنی

چه شود گر نگهی جانب میثم» فکنی

غلامرضا سازگار(میثم)

*******************

حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام

**********

هر کس شود بخاک ری از معرفت مقیم

باشد پناه مرحمت سیّدالکریم

از بسکه صحن و گنبد او با صفا بود

باشد بسان عرش خدای جهان عظیم

بوی عبیر می وزد از تربتش مدام

گویا که از بهشت برین می رسد نسیم

باشند عرشیان به طواف مزار او

هستند قدسیان همه بر درگهش مقیم

از بس حریم محترمش دلربا بود

آید پی زیارت او با عصا کلیم

عطر فرح فزای مزارش علی الدّوام

باشد چنانچه می رسد از باغ گل ، شمیم

ای مهر پر فروغ جهانتاب عارفان

وی گوهر معانی حق ، باسط النّعیم

گلدسته های صحن تو ای سبز تر زِ عشق

چون گنبدت بعرش زند طعنه مستقیم

"خائف" هرآنکه سر نهد او را به آستان

اجر کثیر می دهدش خالق رحیم

حسین زارعی (خائف)

**********************


سرود ولادت امام رضا علیه السلام

مجتبی صمدی شهاب

از آسمونا باز امشب می باره ستاره دوباره

به خاک پای یه دلبر آسمون سرش میزاره

دلم شد از سینه رها

روحم شد از بدن جدا

مرغم و بال بال میزنم

شدم کبوتر جلد امام رضا

(گل حیدر)۲ علی علی علی علی موسی الرضا

******

بازم به پنجره فولاد گره میزنم پنجه هامو

تاکه تو عالم مستی ببینم جمال آقا مو

زول میزنم به سر تاپاش

جون می گیرم با یک نگاش

اگه ببینم آقا مو

مثه آهو میزارم سر روی پاش

(گل حیدر)۲ علی علی علی علی موسی الرضا

******

امشب مثه یه کبوتر تو حرمش لونه می گیرم

با کشکول خالی میرم سهم آب و دونه می گیرم

منکه به عشقش اسیرم

از در خونش نمیرم

تا صبح میگم رضا رضا

تا که برات کربلام و بگیرم

(گل حیدر)۲ علی علی علی علی موسی الرضا



دریافت



زمزمه امام رضا علیه السلام

میخوام بیام تو حرمت عقدم و واکنم

گوشه ی صحنت بشنم در درد دلها کنم

کنار اون سقاخونت دل و شیدا کنم

هوای زیارت کرده دلم شهنشه طوس

آقا اذنم بده می خوام بیام دوباره پابوس

علی علی موسی الرضا علی موسی الرضا

 

میخوام بیام تو حرمت ار باب الجواد

دخیلم و گره کنم پنجره فولاد

حاجت من روا بشه صحن گوهرشاد

بخدا بهشته صحن و سرای مشهد تو

تمومی نداره لطف و عطای بی حد تو

علی علی موسی الرضا علی موسی الرضا

 

مرغ دلم پر میزنه شهر خراسان

بازم گرفته بهونت ای شاه ایران

می خواد بیاد زیارتت حضرت سلطان

مگه یادم میره مستی تو صحن گوهرشاد

مگه یادم میره من بودم و پنجره فولاد

مگه یادم میره مهربونیه خادماتو

مگه یادم میره صفای اون صحن و سراتو

علی علی موسی الرضا علی موسی الرضا

رضارسولی

*********************



دریافت



اشعار وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها-16

**************

مرتضی طاهری

 

برای بعد وفاتت چه غصه ها داری

به روی گونه ی خود اشک غم چرا داری ؟

 

تو مادر همه ی هادیان ما هستی

چه جایگاه رفیعی میان ما داری 

 

شریعت نبوی را تو تقویت کردی

مقام یاوری مذهب خدا داری

 

توئی که مریم و آسیه در هوای تواند 

مقام مادری أفضل النساء داری

 

امیر عالم ایجاد محرم حرمت

مقام همسری ختم انبیاء داری

 

تمام ثروت خود وقف کرده ای اما

حیا ز مسئلت قطعه ای عبا داری

 

غمین غربت پیغمبری تو ای بانو 

درون سینه ات این غصه را چرا داری

 

بخاطر نوه هایت چرا حزین شده ای

گریز لحظه ی آخر به نینوا داری

 

بخوان به یاد شه تشنه لب کمی روضه 

عزای قتلگه شاه کربلا داری 

 

مرتضی مظاهری

***********************

پوریا باقری

 

السّلام ای ، اُمِّ زهرای بتول

السّلام ای همسر و یار رسول

 

السّلام ای سایه سارت مستدام

واجبُ التّکریم ، واجبْ احترام

 

لفظ "اُمُّ المؤمنین" مخصوص تو

مریم و هاجر شده پابوس تو

 

زیر "دِیْن" تو بُوَد "دین" خدا

مایه ی فخری به آیین خدا

 

ثروتت راه خدا ، آغاز کرد

مثل شمشیر علی اعجاز کرد

 

مال و اموالت ، همه وقف خدا

دین و ایمان تو ، فوق انبیا

 

مادرانه ، یار پیغمبر شدی

مؤمنین را تا ابد مادر شدی

 

چادرت ، بوی عبادت می دهد

بر همه درس شهامت می دهد

 

طاهره ، قدّیسه ، بی همتا تویی

مادر "صدّیقه ی کبریٰ" تویی

 

فاطمه ، گُل کرده بر دامان تو

مهد زهرا ، می شود دستان تو

 

مادری کردی برای دخترت

همسری کردی برای همسرت

 

بین زن های پیمبر تو سَری

نسل سادات جهان را مادری

 

ما همه جیره خور احسان تو

نوکر دربست "فرزندان" تو

 

زندگی ات از خدا لبریز بود

صد "ملک" از چادرت آویز بود

 

غربتت گشته مسلّم بر جهان

گریه ات شد آبروی شیعیان

 

شد عزای تو در این ماه خدا

گریه ها داریم بر داغ شما

 

می روی زهرا چه تنها می شود

صید "اقیانوس اَعدا" می شود

 

بعد تو این شهر "ظالم" می شود

"روبهی" بر "شیر" حاکم می شود

 

بعد تو ، زهرا کتک ها می خورد

چادر قدیسه ات ، پا می خورد

 

پشت در ، یک شهر و تنها فاطمه

"آتش" و "دود" و "صدا" و "همهمه"

 

دختر تو می شود نقش زمین

بسته دستان "امیرالمومنین"

 

"محسنش" چون غنچه پرپر می شود

او فدای راه "حیدر" می شود

 

یا خدیجه! دخترت را می زنند

آیه های کوثرت را می زنند

 

یا خدیجه ، دخترت از پا فتاد

مثل تو ، یک لحظه دینش را نداد

 

شوهرش را حامی و همراه بود

مثل تو یار ولیُّ اللّه بود.

 

پوریا باقری

***********************

محمد حسین رحیمیان

 

ما سائل لطف فراوان خدیجه

از کودکی خوردیم از نان خدیجه

 

در راه دین داده همه دار و ندارش

اسلام شد مدیون احسان خدیجه

 

خرج مسلمانی ما هستی او شد

پس هر چه ما داریم قربان خدیجه

 

در راه اهل بیت هر کس خرج کرده

فردای م هست مهمان خدیجه

 

جور دگر شد دستگیر ما پیمبر

هر جا قسم خوردیم بر جان خدیجه

 

شکر خدا هستیم امشب روضه خوانش

شکر خدا هستیم گریان خدیجه

 

دلشوره دارد یاد فرداهای زهرا

ابر بهاری گشت چشمان خدیجه

 

انگار دیده آتش و دیوار و در را

غم های زهرا برده سامان خدیجه

 

ای وای از روزی که با پهلوی زخمی

زهرا شود در عرش مهمان خدیجه

 

نیمه شبی در خانه خولی نامرد

صد پاره می گردد گریبان خدیجه

 

محمد حسین رحیمیان

***********************

مهدی رحیمی

 

زل میزند با چشمهای تر به مادر

هی فاطمه در لحظه ی آخر به مادر

 

سرمایه اش را داد پای دین خدیجه

پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر

 

تاریخ می گوید چهل نامرد، در اصل؛

آنجا هجوم آورد یک لشکر به مادر

 

تقسیم شد درد دو عالم بین این دو

سیلی به حیدر خورد و میخ در به مادر

 

زهرا هم آخر محسنش را خرج دین کرد

مادر به دختر میرود، دختر به مادر

 

از غنچه ای بعد از گذشت این همه سال

حالا رسیده یک گل پرپر به مادر

 

ام ابیها نیز ام المومنین شد

چون می رسد این ارث از مادر به مادر

 

ام المصائب زینب و مظلوم ارباب

آقا به بابا می رود خواهر به مادر

 

در کربلا سیراب گشت و با سه صورت

با گریه اش خندید علی اصغر به مادر

 

مهدی رحیمی

*********************

من کنیز خدایِ یکتایم 

بانویِ بانوان دنیایم 

اَمة الله ام و کنیز رسول 

بس که در شان و رتبه والایم

سیدالانبیاست شوهر من 

سیدالاوصیاست مولایم

فاطمه کوثر است اما من 

مادرِ کوثر ، اُم زهرایم 

اوست اُم الائمه اما من 

مادرِ مومنین به دنیایم

 

فاطمه ذات لیله القدر است

ظرفِ آن ذات پاک و یکتایم

سّر مستودع خدا زهراست 

محرم سّر آل طاهایم

شیعه زهرا شناس می گردد 

گر شناسد مقام عظمایم

با دو آقای جنتم محشور 

در جنان زینب است همتایم 

ماه رحمت ، مه لقایِ من است

من سفیر بهار دل هایم

 

اولین مومنه به اسلامم 

یار احمد ، به رغم اعدایم 

اشعار وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها-15

**************

علیرضا وفایی

 

تو را از جنس دریا آفریدند

سراپا نور دنیا آفریدند

تو را هم کفو طاها آفریدند

به دامان تو زهرا آفریدند

 

خدیجه بودنت خرج نبی شد 

تعالی لله که دامادت علی شد

 

به کوری حسودان می تو

ز زنهای جهان بالاتری تو

خروشنده شروع کوثری تو

به اهل بیت عصمت مادری تو

 

شما جان حسن ، جان حسینی 

شما مادربزرگ زینبینی

 

ظهور نور حق در آستین است

که بانویی ز آل الله این است

خدیجه ، فاطمه ، زینب چنین است

نمای بعدیش ام البنین است

 

جلال کبریایی در نقاب اند

دقیقا آفتاب در حجاب اند

 

تو در شعب ابی طالب چه دیدی؟

بلایی سخت بر شانه کشیدی

صنوبر بودی و از غم خمیدی

نه رحلت کرده ای ، قطعا شهیدی

 

سزای کودک و پیر و جوان است

شهادت ارث کل خاندان است

 

به جان عرش افتاده صدایت

به هم زد آسمان را گریه هایت

گرفت آخر ، گرفت آخر دعایت

عبا آورده پیغمبر برایت

 

اگر چه دفن تو با احترام است

دل من در خرابه های شام است

 

اگر که طفل بی بابا نمیشد

چنین با پیکر او تا نمیشد

کفن در شهرشان پیدا نمیشد

زن غساله از جا پا نمیشد

 

سوالی کرد غساله ، مریض است؟

و یا با این سر و وضعش کنیز است؟

 

علیرضا وفایی

*****************

محمد حسین رحیمیان

 

تاریک تاریک است دنیا، بی خدیجه

دلگیر دلگیرم خدایا ، بی خدیجه

 

سنگ صبورم را گرفت از من زمانه

من سوختم ، افتادم از پا ، بی خدیجه

 

هستم طبیب عالم و ماندم پس از این.

کی میشود دردم مداوا ، بی خدیجه

 

ابر بهارم ای خدا ، دیگر گرفته

ماتم همه دنیای من را بی خدیجه

 

من با علی و فاطمه هستیم دیگر

در این جهان تنهای تنها بی خدیجه

 

دختر همیشه تکیه گاهش هست مادر

زهرای من مانده است حالا، بی خدیجه

 

ای وای ازان روزی که در آتش بسوزد

بین و در و دیوار زهرا بی خدیجه

 

جان می رسد روی لب ریحانه ی من

از درد پهلو نیمه شبها بی خدیجه

 

وای از شبی که پیکر مجروح او را

شوید علی همراه اسما ، بی خدیجه

***********************

بخوان خدای نبی را بخوان خدای خدیجه

که سفره های سحرهاست از دعای خدیجه

بگیر درس وفا را هم از وفای خدیجه

 

سزاست اینکه بگوئیم از صفای خدیجه

منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه

 

خدیجه همسر طاها خدیجه مادر زهرا

خدیجه بانوی والا خدیجه شیعهٔ مولا

خدیجه قبلهٔ دلها خدیجه کعبهٔ جانها

 

رواست اینکه بریزیم جان بپای خدیجه

منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه

 

هر آنچه داشت خدیجه فدای دین خدا کرد

تمام هستیِ خود را نثار آل عبا کرد

به غیر عشقِ پیمبر هر آنچه بود رها کرد

 

خوش آنکه درس بگیرد ز ماجرای خدیجه

منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه

 

کسی که نزدِ مقامش رسد فرشته به تعظیم

به حصر و شِعب و جفا و بلا و فِتنه و تحریم

نکرد شِکوه ز سختی، نداشت از عدویش،بیم

 

و در محاصره نشنید کس صدای خدیجه

منم گداى خدیجه شوم فداى خدیجه

 

اَمان ز درد فراق و اَمان ز روز جدایی

چه مادری که ز غمهای دختر است فدایی

بپای فاطمه اَش ریخت هر چه داشت،خدایی

 

نثار فاطمه، بارانِ گریه های خدیجه

منم گداى خدیجه شوم فداى خدیجه

 

کنار بستر مادر اَمان ز گریهٔ دختر

حدیث بیت پیمبر کجا و خانهٔ حیدر

گریزِ روضهٔ مادر رسد به روضهٔ دختر

 

و چند مرحله خالیست باز جای خدیجه

منم گداى خدیجه شوم فداى خدیجه

 

نه در عروسیِ دختر، کنار فاطمه،مادر

نه پشت دربِ حرم، همجوارِ فاطمه،مادر

نه دید،روی زمین،وضعِ بارِ فاطمه،مادر

 

شد انتهای غمش همچو ابتدای خدیجه

منم گداى خدیجه شوم فداى خدیجه

 

به احترام وفاتش که چند تا کفن آمد

اگر چه پنج کفن بود، لیک،تا حسن آمد

کفن برای همه،جز برای بی کفن آمد

 

شروعِ کرب و بلا بود کربلای خدیجه

منم گداى خدیجه شوم فداى خدیجه

 

نرفته است به غارت هنوز معجر زینب

سری به نیزه بلند است در برابر زینب

خدا کند که نباشد سر برادر زینب

 

و بر حسین بگِرییم پا به پای خدیجه

منم گداى خدیجه شوم فداى خدیجه

 ***********************

 رضا باقریان

 

ای همسر با غیرت طاها خدیجه

ای شان تو بالاتر از بالا خدیجه

روح بلندت اوج اَوْاَدْنا خدیجه

تو دائم الْاِنفاق هستی یا خدیجه

 

دار و ندار حضرت زهرا خدیجه

 

شب تا سحر مشغول تسبیح و دعایی

اول مسلمانِ زنِ دین خدایی

تنها طرفدار حریم مصطفایی

مادر بزرگِ خاندان هَلْ اَتایی

 

همراه احمد بوده ای هر جا خدیجه

 

دارایی ات را دادی و دلبر گرفتی

بار اِلَم از دوش پیغمبر گرفتی

سیب بهشتی خوردی و کوثر گرفتی

زهرا که آمد رتبه ی مادر گرفتی

 

ای که مقام تو بوَد والا خدیجه

 

پای نبی تا لحظه ی آخر نشستی

با غیرتت بت های یثرب را شکستی

انفاق را هرگز به روی دین نبستی

در تنگنای ظلم، حق را می پرستی

 

در راه حق کردی فدا جان را خدیجه

 

از اهل یثرب طعنه و دشنام خوردی

خونِ جگرها در رهِ اسلام خوردی

خونِ دل از زن های نافَرجام خوردی

آن قدْر هم حرف بد از اقوام خوردی

 

که دل بریدی آخر از دنیا خدیجه

 

سجاده پای بندگی ات ایستاده

اصلاً مقام توست، مِعْراجُ السَّعاده

دین خدا پیمانه و عشق تو باده

باید به زهرا گفت، ای محراب زاده

 

جاری نگردد اشکهایت با خدیجه

 

مادر که باشد، شان دختر پایدار است

این چارچوبِ خانه حتی استوار است

مادر نباشد، روز روشن شام تار است

امشب دل زهرا برایت بی قرار است

 

بعد تو زهرا می شود تنها خدیجه

 

بوی جدایی می دهد هرمِ صدایت

دیگر نمی آید صدای ربنایت

این لحظه های آخری باید برایت

روضه بخوانیم از غم کرببلایت

 

تا چشم های تو شود دریا خدیجه

 

امشب تمامِ بسترت را، غم گرفته

اِنسیَّةُ الْحورایِ تو، ماتم گرفته

با اینکه قلب حضرت خاتم گرفته

شکر خدا دورِ تو را مَحرَم گرفته

وای از غروب روز عاشورا، خدیجه

 

رضا باقریان

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها